مرائی. (یادداشت مؤلف). متظاهر به صلاح. ریاکار: منمای و مشنوان عمل خویش را به خلق زیرا عمل نهفته ز هر چشم و گوش به نشنیده ای که پیر هریوت چه گفته است سبزی فروش شهر ز نیکی فروش به. خواجه عبداﷲ
مرائی. (یادداشت مؤلف). متظاهر به صلاح. ریاکار: منمای و مشنوان عمل خویش را به خلق زیرا عمل نهفته ز هر چشم و گوش به نشنیده ای که پیر هریوت چه گفته است سبزی فروش شهر ز نیکی فروش به. خواجه عبداﷲ
آنکه سبزی فروشد. فروشندۀ انواع سبزیهای خوردنی. که تره و گشنیز و جعفری و پیازچه و تربچه و... فروشد: نشنیده ای که پیر هریوت چه گفته است سبزی فروش شهر ز نیکی فروش به. خواجه عبداﷲ انصاری. مرا شوخ سبزی فروش است یار که سبزی فروشد بباغ بهار. میرزا طاهر وحید (از آنندراج)
آنکه سبزی فروشد. فروشندۀ انواع سبزیهای خوردنی. که تره و گشنیز و جعفری و پیازچه و تربچه و... فروشد: نشنیده ای که پیر هریوت چه گفته است سبزی فروش شهر ز نیکی فروش به. خواجه عبداﷲ انصاری. مرا شوخ سبزی فروش است یار که سبزی فروشد بباغ بهار. میرزا طاهر وحید (از آنندراج)
خلاّل. (دهار). فروشندۀ سرکه: زشت باشد که پیش چشمۀ نوش در گشاید دکان سرکه فروش. نظامی. شیرینی تازه از شکرخندۀ تو کرده ست شکرفروش را سرکه فروش. ظهوری (از آنندراج). ، اخم رو و بیدماغ. (مجموعۀ مترادفات ص 27). سخت بیدماغ. بدخو: صبحوارم چو دادی اول نوش از چه گشتی چو شام سرکه فروش. نظامی. ، بدگوی. طعنه زن. (آنندراج)
خَلاّل. (دهار). فروشندۀ سرکه: زشت باشد که پیش چشمۀ نوش در گشاید دکان سرکه فروش. نظامی. شیرینی تازه از شکرخندۀ تو کرده ست شکرفروش را سرکه فروش. ظهوری (از آنندراج). ، اخم رو و بیدماغ. (مجموعۀ مترادفات ص 27). سخت بیدماغ. بدخو: صبحوارم چو دادی اول نوش از چه گشتی چو شام سرکه فروش. نظامی. ، بدگوی. طعنه زن. (آنندراج)